سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ضرورت تحقیق دراصول ىین

بسم الرحمن الرحیم

ضرورت تحقیق دراصول ىین

درس هفتم

در درس گذشته خاطر نشان گردید که همه ادیان توحیدی سه اصل مشترک ، محکم و خدشه ناپذیر دارند. آن سه اصل عبات است از الف: اعتقاد به خدای یگانه ب: اعتقاد به زندگی جاوید انسان در عالم آخرت و دریافت پاداش و کیفر برای اعمالی که انجام داده است . ج: اعتقاد به بعثت پیامبران از سوی خداوند برای هدایت بشر . دین اسلام از کاملترین ادیان توحیدی است بنابراین هر فرد مسلمان به اصول یاد شده اعتقاد قلبی داشته و آن را با زبان بیان می کند . متکلمان و فقیهان می نویسند که شرط مسلمان شدن هر فرد غیر مسلمان پذیرفتن اصول فوق و گواهی دادن آن از طریق زبان است در میان مسلمانان فرقه های گوناگون دیده می شود ، هیچ یک از آنها در اصول سه گانه فوق تردید ندارند و همگی بدون هیچ قید و شرطی آنها را پذیرفته اند . ممکن است کسی سؤال کند برخی اصول دین اسلام را پنجگانه می دانند ، آن دو اصل کدام است ؟ در پاسخ به چنین پرسشی باید گفت : در بین مسلمانان پیرامون دو اصل گفتگوی فراوان صورت پذیرفت و آندو عبارتند از عدل الهی و امامت . این دو اصل را بسیاری اصول مذهب شیعه می نامند . زیرا این دو اصل بر اثر گفتگو و مباحثات علمی که سرانجام منجر به انکار برخی از حقایق گردید ، پیدا شده است . پس از آنکه برخی از حقایق در مشاجرات علمی مورد انکار قرار گرفت ، شیعه اعتقاد به این مسأله پیدا کرد که عدل از صفات ثبوتیه خداوند به شمار می رود و دیگر اینکه امامت بر پایه نصوص رسیده از سوی پیامبر اسلام ؛ انتسابی است نه انتخابی . بر اساس اعتقاد راسخ و محکم شیعه به عدل الهی و امامت ائمه اطهار (ع) دو اصل بالا اصول مذهب تشیع نام گرفت . تاریخچه ی پیدایش این دو اصل و اختلافاتی که در بین فقیهان ، متکلمان و مورخان بروز کرده در جای خود بطور مشروح خواهد آمد . اگر با دقت ارزیابی و تحقیق شود دو اصل یاد شده را می توان از اصول سه گانه ادیان توحیدی استنباط و استخراج کرد . اکنون این سؤال برای بسیاری وجود دارد که آیا باید اصول دین را از راه تقلید بدست آورد یا با تحقیق و جستجوی فردی به یقین نایل شد ؟ این سؤالی نیست که کسی تا کنون آن را پاسخ نداده باشد . دانشمندان زیادی که درباره عقاید و مسایل مربوط به آن تحقیق کردند به این سؤال توجه داشته و به آن پاسخ روشن و قابل توجهی ارائه دادند . عقل و اندیشه انسان وی را وادار می نماید تا در مخلوقات و خالق آنها تدبر و تحقیق کند و هیچ ادعایی را بدون دلیل نپذیرد . قرآن کریم هم پیروان خویش را به تفکر و اندیشه و پیروی از علم و معرفت دعوت نمود . متفکران دینی می نویسند در نبوت و سایر اصول دین تقلید مجاز نبوده و سزاوار است که یکایک انسان در امور اعتقادی بدون رجوع به دیگران تحقیق کنند و به یقین فردی دست یازند. فطرت عقلی که مورد تایید نصوص قرآنی هم می باشد حکم می کند که در اصلهای توحید، نبوت  و معاد تحقیق کرده و تنها از یافته های نیاکان خود استفاده ننماید . زیرا پیروی و تقلید از پیشینیان انسان را از صراط مستقیم منحرف می سازد . از مطالب فوق می توان دو مسأله مهم را استباط و نتیجه گیری کرد و آن اینکه بر هر انسانی لازم است اصول عقاید خویش را خود درک کند و با اندیشه خود بتواند برای اثبات آن به مقدار ظرفیت خویش استدلال کند و از دیگران در این امور پیروی نکند . دیگر اینکه این واجب و لازم عقلی است . یعنی عقل سلیم حکم به وجوب و لزوم تحقیق می کند بدون آنکه شرع در آن دخالت کند . اگر چه نصوص و مدارک دینی و شرعی حکم عقل را تأیید می کند . وجوب عقلی یعنی همان اجتهاد و تدبر در اصول اعتقادات . در کتابهای معتبر فقهی و اصولی بحثهای اجتهاد و تقلید مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . دانشمندان و پژوهشگران علوم مذکور در آغاز کتاب و منصفات خود از اصول دین چون نیاز به یقین فردی دارد یا چیزی نگفته اند یا اگر مطلبی هم نگاشته اند فشرده آن این است که " مسلمان باید به اصول دین یقین داشته باشد " یقین هم باید از راه تفکر و تدبر فردی و شخصی باشد زیرا همین دانشمندان تقلید را تنها در فروعات دینی مجاز شمردند که بحث آن بزودی خواهد آمد .

                                " معنی و مفهوم واژه تقلید "

قبل از آنکه به مباحث اصلی و مهم تقلید پرداخته شود لازم است که معنی و مفهوم این واژه مورد بررسی قرار گیرد . تا معلوم شود که تقلید در چه معانی استعمال گردیده و کاربرد آن کجا است و آیا این واژه کاربرد منطقی هم دارد یا خیر ؟ واژه تقلید در فرهنگ لغت فارسی و عربی به معنای گوناگون استعمال و استخدام شده است . کلمه تقلید فارسی نیست یلکه عربی است . بنابراین معنی فارسی تقلید همان ترجمه عربی این لغت و معنا های آن است . تقلید از ماده " قلد" به معنی " قلاده بگردن انداختن "، " کاری بگردن گرفتن " و امری را عهده دار شدن آمده است . بعضی از ارباب لغت معتقدند که تقلید امروزه معنی جدیدی پیدا کرده است . و آن اینکه " فردی در عمل از کار کسی تقلید و پیروی کند " این لغت یعنی تقلید در نهج البلاغه استعمال نشده است ولی در قرآن از ماده "قلد" دو بار قلائد و یکبار مقالید بکار رفته است . اما معنای اصطلاحی این کلمه عبارت است از : گرفتن قول ، رأی و نظر کسی به منظور عمل نمودن به آن ، این هم باید در مسائل فرعی دینی باشد بدون اینکه از صاحب رأی ، قول و نظر مطالبه ی دلیل شود . با بیان بالا روشن گردید که تقلید و رجوع مردم به عالمان در آن بخشی که خود دین اجازه داده است ، از امور بدیهی و فطری است . البته می توان پا را فراتر هم گذاشت و افزود که همه ی افراد فاقد اطلاعات و تخصص در تمام امور و شؤون حیات به عالمان و متخصصان مراجعه می نمایند این امر بدلیل فطری بودن نیازی به اقامه برهان و ارائه دلیل ندارد. بر همین اساس که افراد فاقد اطلاعات و معلومات به آگاهان و کارشناسان مراجعه می کنند تقلید در فروعات دینی از این قاعده ی فطری مستثنی نیست .

فقیهان و مراجع ، کارشناسان و متخصصان امور دینی محسوب می شوند زیرا آنها با تلاش و کوشش به ادله ی شرعی دست یافته اند و می توانند با استدلال احکام را استنباط و استخراج نمایند بنابراین کسانی که به مرحله اجتهاد نرسیده اند و توان دست یابی به مسایل را از طریق ادله شرعی ندارند لازم است به ان کارشناسان و متخصصان مراجعه نمایند مضافا بر این نصوص و احادیث فراوانی آن قاعده فطری را مورد تأیید قرار می دهد که بزودی به آنها اشاره خواهد شد .

                    " تقلید و پیروی از دیگران از نگاه قرآن "

همانگونه که در بررسی مفهوم واژه تقلید بیان گردید ، از ماده "قلد " تنها دو بار قلائد و یکبار مقالید آمده است ، که ظاهرا دلالتی بر پیروی و تبعیت از دیگران نمی کند . اما منع تقلید و عدم رکود و جمود اندیشه با اصول پیش ساخته دیگران را به نوع و شکلی دیگر توضیح می دهد که به چند آیه از ان در این بخش اشاره می شود .

1- و اذا قبل لهم اتبعوا ما انزل الله قالوا بل تتبع ما القینا علیه آبائنا او لو کان ابائهم لا یعقلون و لا یهتدون (1)  و هنگامی که به آنان گفته شد آنچه که خدا فرو فرستاده است پیروی کنید آنان گفتند نه هرگز ، بلکه ما از آنچه که عقاید و رفتار پدران ما بر مبنای آن بوده است تبعیت خواهیم کرد . اگر چه پدرانشان چیزی را تعقل نمی کردند و راه هدایت را نمی رفتند .

2- افحکم الجاهلیة یتبعون و من احسن من الله حکما لقوم یوقنون (2)  آیا حکم جاهلیت را می خواهند و کیست که حکم بهتری برای ارباب یقین جز خدا بفرستد.

3- قال اولو جئتکم با هدی مما وجدتم علیه آبائکم قالوا انا بما ارسلتم به کافرون (3)  یعنی آن خود کامگان که عقیده و رفتار گذشتگان را به رخ پیامبران می کشیدند پیامبر می گفت اگر چه من برای شما هدایت کننده تر از انچه پدرانتان را در ان مسیر یافته اید آورده باشم باز هم به تقلید آنان تعصب خواهید ورزید . آنان گفتند ما به آن رسالتی که شما فرستاده شدهاید کافریم .

ممنوعیت تقلید بی اساس از گذشتگان در آیات فراوانی مطرح شده است از جمله می توان در سوره های بقره آیه 143 و آل عمران آیه های 144 و149 و سوره مؤمنون آیه 66 و سوره انعام آیه 71 و خلاصه سوره اعراف و شعرا آیه های 28 و136 و137 ملاحضه و مطالعه نمود. از آیات مطرح شده می توان نتایج زیر را بدست آورد . نتیجه نخست اینکه تبعیت و پیروی از عقاید و رفتار اخلاقی گذشتگان بدین خاطر ممنوع است که پایه عقلائی صحیح و درستی نداشته باشد. و تنها از آن جهت مورد تقلید باشد که سالها و قرنها بر آن عقاید گذشته و از عمر زیادی برخوردار گردید. ولی می توان گفت اگر نظر گذشتگان مبتنی بر عقل و منطق باشد می توان آن را پذیرفت .

نتیجه دوم اینکه هر دورانی که در برابر دوران آینده تاریک تر بوده باشد و از نظر درک و تعقل و سیر تکاملی عقب مانده تر باشد دوران جاهیلیت نامیده می شود . بنابراین روی آوردن به دوران روشنایی امری منطقی است . خداوند با ارسال انبیاء در هر عصر بشر را به روشنایی دعوت نموده که روشنایی از الطاف او محسوب می شود . نتیجه سوم اینکه اندیشمندان و روشنفکران آگاه کردن دلها و مغزهای انسانها است بسوی مسیر کمال و سعادت بنابراین اساسی ترین ماده رسالت آنها رهانیدن مردم از تقلید ، گذشته گرایی و ارتجاع است .

منابع و ماخذ

1- اصطلاحات الاصول ،تألیف علی مشکینی ناشر دفتر نشر الهادی.

2- رساله توضیح المسائل تألیف امام خمینی (ره) چاپ: انتشارات چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ، چاپ چهارم

1- سوره بقره آیه 170                      2-  سوره مائده آیه 54                                                              سید محمد حسین دریا باری

 این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس  سالهای 1371 و1372 بوده است