سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دورنمای کلی بحث

بسم الله الرحمن الرحیم

درس پانزدهم

دورنمای کلی بحث

در درس های پیشین پیرامون وحدانیت و بی همتایی خداوند و راههایی که به سبب آن می توان او را شناخت سخن رفته است . در درس حاضر ، مباحث مربوط به صفات خداوند که از مباحث پیچیده کلامی و فلسفی است مورد بحث و بررسی قرار می گیرد . بر پایه روایات و احادیث ماثوره ،خداوند هم نام اختصاصی دارد که تمام کمالات در آن نهفته است . بر اساس مفاد و مضامین احادیث رسیده از ائمه اطهار (ع) نهادن نام خداوند بر افراد و اشخاص جایز نیست مگر اینکه با واژه "عبد" مرکب شده باشد .

"الله" و "رحمان" که اسم خاص خداوند محسوب می شوند برای افراد انسان گذارده نمی شود جز آنکه با "عبد" ضمیمه گشته و به صورت "عبدالله" یا "عبدالرحمن " در آید . اعتقاد ما بر این است که خداوند سبحان صفات فراوانی دارد که هر کدام جلوه ای از قدرت و کمال او را برای بشر آشکار و نمایان می سازد . محققان در ابتدا صفات خداوند را به ثبوتیه و سلبیه تقسیم می کنند . بدین معنی ، هر صفتی را که خداوند دارای آن است صفات ثبوتیه یا صفات اجمال و کمال نام می برند و هر صفتی را که خداوند دارای آن نیست و منزه از آن است ، صفات سلبیه یا صفات جلال می نامند . صفاتی که محققان از آن به عنوان صفات جمالیه و کمالیه نام می برند عبارتند از : علم ، قدرت ، بی نیازی ، اراده و حیات . این دسته از صفات نه تنها زائد بر ذات نیستند بلکه عین ذات هستند . اگر چه هر یک از این واژه ها معانی و مفاهیم خاصی را بیان می کنند که اختلاف معانی به آسانی در آنها هویدا است . اما در حقیقت و وجود متحدند . دانشمندان علم کلام و عقاید در یک تقسیم دیگر صفات خداوند را به صفات ذاتیه و صفات فعلیه دسته بندی کردند . صفات ذاتیه همان صفاتی است که عین ذات بوده و هیچگاه نمی توان آن را منهای ذات تصور نمود . مانند علم ، قدرت ، و حیات . اما صفات فعلیه آن است که نوعی نسبت و اضافه در آن تصور می شود . مانند خالقیت ، ربوبیت ، الوهیت ، حکمت و کلام . عدهای عقیده دارند اراده هم از صفات فعلیه محسوب می شود .

صفات سلبیه را محققان علم کلام و فلسفه صفات "جلال" هم می خوانند و آن این است که اموری را از خداوند سلب و نفی می کنند . زیرا آن امور از ویژگی و خواص ماده است و خداوند سبحان منزه از آن است. و آن صفات عبارتند از جسم ، صورت ، مرکب ، سکون ، سبکی  و سنگینی  و هر نقصی که شبیه امور مزبور باشد . البته با اندک تاملی می توان دریافت که همه ی این صفات به صفات  کمالیه باز می گردد . یعنی  خداوند عالم بر همه چیز قادرو بر هر کاری توانا است و هیچ عیب و نقصی در او راه ندارد . در اینجا لازم است تفاوت میان صفات ذات و صفات فعل بطور فشرده اما محسوس و آشکار بیان شود . تا در بحث های آینده اشکالی پدید نیاید . صفات ذات یعنی صفاتی که ذات خداوند به آنها توصیف می شود جز ذات به چیز دیگری نیاز نباشد . مانند صفت قدرت و علم این دو صفاتی هستند که وقتی خدای متعال به آنها متصف می شود احتیاج به بودن چیزی یا تصور فعلی نیست مثل اینکه خدا حی است چه وجود چیزی باشد چه نباشد . در مقابل صفات ذات صفات فعل قرار دارد . صفات فعل به آن دسته از صفاتی گفته می شود که متصف شدن خدا به آنها نیاز به این است که فعل او هم در نظر گرفته شود مانند رزاقیت ، عدالت ، خالقیت ، حکمت و مانند اینها اتصاف خداوند به این صفات زمانی است که این امور تحقق یابد . پس جان کلام این است که صفات ذات عبارت است از صفاتی که خود ذات به تنهایی و صرف نظر از مخلوقات آنها را دارا است و همواره بدانها متصف می گردد . اما صفات فعل اوصافی است که به لحاظ رابطه و نسبتی که میان ذات خداوند و یکی از آفریدگان برقرار است از آن رابطه و نسبت ، اعتبار و انتزاع می شود .

                      صفات ثبوتیه خداوند کدام است

همان گونه که در " دور نمای کلی بحث " گفته شد شماری از صفات راخداوند دارا است و این صفات عین ذات او محسوب می شود  و تعدادی  از صفات هم وجود دارد که در علم کلام از آن بحث شده و در زمره صفات فوق الذکر نیست ولی در جای خود مهم و قابل بحث است . در اینجا بر اساس سبک و روش متفکران گذشته این دسته از اوصاف بطور فشرده ولی گویا از نظر خوانندگان می گذرد .

قدرت

قدرت یکی از صفات خداوند است این صفت عین ذات او است . برای قدرت تعریف زیادی شده است . اما تعریف زیر بیشتر مورد قبول متفکران است و آن عبارت است از این که فاعل به گونه ای باشد که هرگاه بخواهد فعل را انجام داده و هرگاه نخواهد انجام ندهد با این تعریف : قادر به کسی گفته می شود که نخست اراده داشته باشد بدین ترتیب بسیاری از موجودات مانند گیاهان و جمادات چون فاقد اراده هستند متصف به صفت قدرت نمی شوند .

دوم اینکه : قدرت فاعل باید هم بر انجام و هم بر ترک فعل شامل شود در غیر این صورت یعنی قدرت شامل هر دو بخش نشود نمی توان واژه ی قادر را برای کسی اطلاق نمود .

سوم اینکه اراده همواره به کاری تعلق می گیرد که برای صاحب اراده معلوم باشد و کاری که معلوم نباشد اراده بر او تعلق نمی گیرد .

بنابراین هر قادری که کاری را انجام می دهد به زوایا و پیرامون آن هم علم دارد پس اراده همواره مسبوق به علم است .

یکی از صفات خداوند قدرت است و او را به نام قادر می خوانند . مقصود از قادر بودن این است که خداوند بر هر کاری که انجام آن ممکن بوده و محال ذاتی نباشد توانایی دارد . دلیل روشن قدرت خداوند را می توان در عجائب و شگفتیهای خلقت مطالعه نمود . زیرا همه ی موجودات متنوع جهان انسان را به پدید آورنده ی توانای خود فرا می خواند . خدا پرستان عقیده دارند برای قدرت خداوند حد و مرزی نیمی توان قائل شد و قدرت او نامتناهی و بی پایان است . مولای متقیان در نهج البلاغه خطبه ی 180 می فرماید : بزرگ و کوچک، سبک و سنگین ، توانا و ناتوان در آفرینش در برابر خدای بزرگ یکسان است . قرآن مجید هم به این نکته که خداوند بر انجام هر کاری قادر است تصریح می نماید و می فرماید .

" اولیس الذی خلق السموات و الارض بقادران یخلق  مثلهم بلی و هو الخلاق العلیم " (1)

خداوندی که آسمانها و زمین را آفرید توانایی ندارد که مانند انها (انسانها) را بیافریند چرا قدرت خداوند به محال ذاتی تعلق نمی گیرد زیرا محال ذاتی تصور آن لازمه ی تناقض است .

بدین معنی که یک چیز در آن واحد هم باشد و هم نباشد مانند قرار دادن جسم بزرگی را در جسم کوچکی بدون اینکه جسم بزرگ ، کوچک و جسم کوچک ،بزرگ شود قدرت خداوند بر محال عادی تعلق می گیرد ولی بر محال ذاتی تعلق نمی پذیرد .

علم بی پایان خداوند

علم و اگاهی از کمالات است و خداوند که مطلق و نامحدود است علم او نیز نامحدود است . آیا امکان دارد آفریننده کائنات بر تمام ریز کاری های خلقت علم نداشته باشد . آیا می توان گفت سازننده ی هواپیما از قسمت های علمی و فنی آن بی خبر است ؟ خداوند بر تمام موجودات احاطه داشته و آگاهی او بر اوضاع و احوال انها دلیل روشنی بر علم خدا نسبت به آنها است . همه الهیون چه آنها که متدین به دینی هستند و چه انها که تنها بر وجود خداوند معتقدند او را عالم به همه ی کائنات می دانند . آنچه که مورد اختلاف است این است که آیا خداوند تنها عالم به  کلیات عالم هستی است یا علم او به همه ی کائنات شامل است ؟. بدون شک علم خداوندی به طور تفصیل به همه ی اشیاء جزیی و کلی متعلق است نه به طور اجمال بعضی از فلاسفه گمان کردند علم خداوند به اشیاء به طور اجمالی است کلیات و ثابت ها و متغیرات عالم هستی را معلوم علم خداوندی معرفی می کند آیه ی 18 سوره ی فتح ، آیه ی 20 سوره ی مزمل و آیه 33 سوره بقره بر این موضوع دلالت دارد .

دانشمندان عقاید صفاتی را برای خداوند بر می شمارند مانند سمیع (شنوا) بصیر (بینا) و متکلم (سخنگو) حقیقت این است که همه ی اینها به دو صفت اصلی باز می گردد به عنوان مثال هنگامی که خداوند بینا است به این معنی نیست که او همانند سایر موجودات تصویر اشیاء را با مردمک چشم دریافت و روی پرده یشبکیه منعکس و اعصاب بینایی آن را به مغز مخابره می کند بلکه به این معنی است که آنچه را که با چشم دیده می شود او با علم بی پایان خود می داند . بنابراین بینا و شنوا بودن یعنی علم و آگاهی بنابراین همه ی صفات خداوند به دو صفت یعنی علم و قدرت باز می گردد .

خداوند حی و زنده

متکلمان حیات را یکی از صفات خداوند بر می شمارند . تردیدی وجود ندارد که در تمام موجودات به اشکال مختلف حیات یافت می شود البته حیاتی که در موجودات متحرک مانند انسان دیده می شود با حیات نباتات و گیاهان فرق دارد بدون شک حیات خداوند با همه ی حیات های قابل تصور متفاوت است . حیات خدای سبحان ملازم با قدرت و علم او است خداوند در قرآن مجید خود را حی و زنده که مرگ در وی راه ندارد توصیف کرده است .

"و توکل علی الحی الذی لایموت " (2)

توکل بر حی و زنده ای نما که مرگ در او راه ندارد .

"الله لا اله الا هو الحی القیوم الذی لا تاخذه سنة و لا نوم " (3)

خداوند حی و قیوم آن خدایی است که در او خواب راه ندارد .

 

 

خداوند حکیم است

 دانشمندان می گویند حکیم کسی است که از کارهای زشت و قبیح پیراسته باشد و کار لعو ،عبث و مخالف با اهداف واقعی خویش انجام ندهد . حکیم به معنای مذکور یکی از صفات باری تعالی محسوب می شود . زیرا عواملی که پدید آورنده ی کارهای مخالف اهداف واقعی باشد در خداوند وجود ندارد . قرآن مجید فراوان درباره حکمت خداوند سخن به میان آورده است . از آن جمله :

"عالم الغیب و الشهاده و هو الحکیم الخبیر " (4)

او دانای پنهان و آشکار است و او است حکیم و آگاه

از سوی دیگر نظم و ظرافت جهان آفرینش هر انسانی را به اراده حکیمانه او دلالت می کند . زیرا حکیم به کسی گفته می شود که کارها را حساب شده ، متقن و استوار انجام دهد و اعمال او بر پایه طرح های صحیح و مناسب انجام پذیرد . حکمت اگر هم به این معنی باشد . بازهم با خداوندی سازگار است . چرا که همه اعمال خداوند بر اساس برنامه منظم و مرتب استوار است که تا کنون بشر به ابعاد آن پی نبرده است . آیاتی که معنی اخیر را تأکید می کند در قرآن وجود دارد از آن جمله ایه 7 سوره سجده و آیه 50 سوره طه است .

خداوند غنی و بی نیاز است

 خداوند کمال مطلق است و نیاز نقص است بدیهی است که کمال با نقص سازگار نیست . نیاز و احتیاج از ویژگی موجودات محدود است چرا که آنها در مکان و زمان معین زیست می کنند . موجودات همه ی عالم هستی سرتاسر فقر و نیاز است . در قرآن به این نکته که همه ی موجودات فقیر و نیازمند او هستند به اشکال زیر اشاره شده است .

"یا ایها الناس انتم الفقراء الی الله والله هو الغنی الحمید "(5)

"قال موسی ان تکفروا انتم و من فی الارض جمیعا فان الله لغنی حمید "(6)

خداوند سمیع و بصیر است

 شکی نیست که خداوند شنوا و بینا است اما همانطور که گفته شد بینایی و شنوایی خداوند با هیچ ابزاری نیست. یکی اینکه می توان گفت که او پدید آورنده ی همه ی اینها است و یا اینکه این دو به علم او باز می گردد . در این باره امام صادق می فرماید خداوند شنوا است بدون اینکه گوش  داشته باشد و بینا است بدون اینکه چشم داشته باشد ."سمیع بغیر جارحة و بصیر بغیر الة"

 

1- سوره یس آیه 81

2- سوره فرقان آیه 58

3- سوره بقره

4- سوره انعام آیه 73

5- سوره فاطر آیه 15

6- سوره ابراهیم آیه 8

                                                                    سید محمد حسین دریاباری