سفارش تبلیغ
صبا ویژن

"تاریخ"

                              "تاریخ"

درس  چهارم

در درس های پیشین خاطر نشان گردیده است که "منابع تفکر در اسلام" سه چیز است . این منابع عبارت بود از طبیعت، ضمیر انسان و تاریخ . در درس های دوم و سوم پیرامون طبیعت و ضمیر انسان در حد ضرورت و نیاز که در این مرحله لازم به نظر می رسید بحث و گفتگو شده است . در درس حاظر پیرامون تاریخ و ابعاد مختلف آن و اینکه تاریخ چگونه و به چه نحوی می تواند یکی از منابع تفکر و شناخت باشد بحث و بررسی می شود عده ای از اندیشمندان معتقدند که تاریخ به تنهایی از منابع تفکر و شناخت به حساب نمی آید زیرا این گروه تاریخ را از مصادیق طبیعت و خانواده ی جداناپذیر آن می داند . وقتی که طبیعت تعریف می شود شامل تاریخ نیز می گردد . بنابراین مطرح کردن تاریخ به تنهایی و جدای از طبیعت و ضمیر انسان ضرورتی ندارد بنابر عقیده این گروه منابع تفکر تنها طبیعت و ضمیر انسان است . ولی گروهی از متفکران عقیده دارند که چنین نیست زیرا تاریخ در حال حاضر از رشته ها و شاخه های گوناگون برخوردار است که تنها برخی از رشته های آن با طبیعت همگونی و همخوانی دارد نه همه ی رشته های تاریخی هنگامی که تاریخ با همه ی ابعادش آنگونه که هست ، تعریف شود و اهمیت آن از دیدگاه قرآن معلوم گردد بوضوح روشن می شود که ، تاریخ به تنهایی و جدای از طبیعت و ضمیر انسان ، می تواند بعنوان یک فصل و منبعی بسیار مناسب و بستری سازنده برای تفکر باشد . اگر تاریخ به ثبت و ضبط آثار ، احوال حوادث و هر نوع رخدادی که برای جامعه ، افراد و اشیاء آنان پدید آمد، معنی شود شکی وجود ندارد که رابطه ای تنگاتنگ بین این سه منبع تفکر بر قرار است.

ولی موضوعات و مسائل هر کدام باهم فرق دارند. و همین طور نتایج و نمرات مطالعه هر کدام در دست یابی و نیل به هدف متفاوت است . بعبارت روشنتر طبیعت مسایل و موضوعاتی دارد که تاریخ در آن وادی وارد نمی شود . همینطور ضمیر انسان اموری دارد که تاریخ و طبیعت کاری با ان ندارند و همچنین تاریخ مسایلی دارد که آندو در آن دخالتی نمی نمایند ولی مطالعه مسایل و موضوعات آنها برای ما شناخت می آفریند و ما را به هدف رهنمون می سازد اما هرگز این ارتباط تنگاتنگ نمی رساند که تاریخ با طبیعت همنشین است و منبعی مستقل نیست . اگر افرادی اصرار بورزند که وقتی از طبیعت سخن به میان آمده و از منبع شناخت یاد شده تاریخ هم در آن نهفته است و دیگر نیازی به بیان آن به طور جداگانه نیست ، در این باره علاوه بر انچه که گفته شد می گوئیم : جامعه انسانی همواره در حال حرکت و جریان است . بنابراین جامعه یکبار در حال ثبات مورد مطالعه قرار می گیرد که در این هنگام از جامعه اطلاعات گوناگونی بدست می آید و یکبار دیگر جامعه امروز با جامعه گذشته مقایسه می شود و همینطور گذشته با گذشته های دور ارزیابی می شود . بنابراین این دو نوع مطالعه از جامعه در اینجا فرق بین فلسفه تاریخ و جامعه شناسی را روشن می کند.

جامعه شناسی ، قانونی که الان در جامعه هست را بیان می کند . ولی فلسفه تاریخ قانون تحولات جامعه را بازگو می کند . بدیهی است که یک جامعه ممکن است در هر زمانی تحول خاصی را پشت سر گذاشته باشد . بهر تقدیر هوده ی بحث تا اینجا این شد که تاریخ یکی از منابع تفکر بوده و به راحتی می تواند با نمایاندن تلخی ، شیرینی ، پیروزی ، شکست ، آثار ، وقایع  وحوادثی که در گذشته برای افراد و جامعه رخداد، چراغ پر فروغی را برای آیندگان روشن کند که ناکامیهای پیشینیان دوباره تکرار نشود.

                                             تاریخ چیست؟

واژه "تاریخ" در لغت نامه های مختلف از ماده " ارخ" گرفته و به ابواب گوناگون برده شده است . تاریخ و دیگر مشتقات آن همگی به معانی زیر آمده است . تاریخ نامه ، تاریخ را گذاشت ، تاریخ آنرا معلوم کرد ، تاریخ گذاری ، زمان ، وقت ، دوره ، پایان ، غایت ، واقعه نگاری و تاریخ نویسی . همچنین تاریخ به معنی ذکر کردن حوادث و زمان آنها نیز آمده است . ابن خلدون مورخ مشهور و کسی که توانست تاریخ را از چار چوب نقل بیرون آورده و آنرا در وادی تحلیل قرار دهد در این باره می نویسد . حقیقت تاریخ خبر دادن است . خبر دادن از اجتماع انسانی ، بدین معنی که چه کیفیاتی بر جامعه عارض می شود کیفیتی که بر جامعه عارض شد . همزیستی است یا توحش . عصبیتها و چیرگی است و یا انواع جهان گشایی های بشر و تسلط گروهی بر گروه دیگر آنچه که از عصبیتها و چیرگیها ایجاد می شود مانند تشکیل سلطنت دولت و مراتب و درجات آن و خلاصه آنچه که بشر در پرتو کار و تلاش خویش بدست می آورد مانند پیشه ، دانش ، هنرها و دیگر اموریکه در نتیجه ی طبیعت این اجتماع رخ می دهد تاریخ نامیده می شود به عقیده ابن خلدون تاریخ از فنون متداول و با اهمیت در میان همه ی ملتها و نژادها بوده است . برای ثبت و ضبط تاریخ سفرها و جهانگردیهای زیادی صورت پذیرفت . تاریخ دانشی است که همه ی مردم عامی و بی نام و نشان هم به معرفت آن اشتیاق دارند و از خواندن آن لذت می برند و حتی پادشاهان و بزرگان هم به شناختن ان شیفتگی و علاقه نشان می دهند تاریخ چیزی است که در برابر فهمیدن آن دانایان و نادانان یکسانند گرچه تاریخ در ظاهر اخباری بیش نیست . آن هم اخباری از دولتهای پیشین و سر گذشت قرون نخستین . بسیاری سخن های خود را با آن اخبار می آرایند و به آنها مثل می زنند و انجمن های پر جمعیت را به نقل آنها آرایش می دهند . این تاریخ است که می تواند علوم و شخصیتها را آنطور که بودند به نسلهای آینده معرفی کند . اگر کسی بخواهد علم یا شخصیتی را بطور حساب شده بشناسد ابتدا باید تاریخ آن را مطالعه کند . پس از آنکه زمان و مکان آن را دریافت و حال و هوای آن روزگار را تحصیل کرد می تواند با بررسی اوضاع ، شرائط و احوال آن دوره ؛ در مورد شخصیت و علم مورد درخواست خود اظهار نظر و ابراز عقیده کند . زیرا در عصری که ما زندگی می کنیم گاهی تاریخ یک علم ، از خود علم مهمتر است . چرا که تاریخ علم می تواند بسیاری از تحولات آن علم را مشخص و معین کند . بعنوان نمونه علم کلام و عرفان در آغازپیدایش هزار مسأله نداشتند . ولی به مرور زمان و با کاوش دانشمندان بر حجم کلام و عرفان افزوده شد .هر چه عمر کلام و عرفان  سپری می شد .نوابغی از گوشه و کنار جهان یافت می شدند که با خلاقیت و ابتکار موضوعاتی که تازه پیدا شده و بعنوان سوال مطرح بوده را با استدلال های متقن در چار چوب این علوم پاسخی که شایسته آن باشد . برای آن می یافتند . حال اگر انسانی خواست درباره این دو علم مطالعه کند برای آگاهی یافتن سریع از زوایای آن لازم است به شیوه زیر متوسل شود . آن روش وشیوه این است که ابتدا در حالات چهره های برجسته علم کلام و عرفان و شرائط حاکم بر آنان مطالعه کند و از نوع آوری آنها مطلع شود . سپس دانشمندان و صاحبنظران آن علوم را از نظر جایگاه و مقام علمی و تحولاتی که به وجود آوردند بر اساس زمان دسته بندی نماید.بدیهی است که با این مطالعه عوامل و شرایطی که موجب ابراز و اظهار نظری در مورد مسأله ای شده ارزیابی می گردد. در نتیجه با این روش بخش وسیعی از کلام و عرفان فرا گرفته شده و تنها مسایل خالص علوم مذکور باقی می ماند که فراگیری آن چندان دشوار نیست . زیرا او بر تاریخ علوم مذکور تسلط دارد . بنابراین هوده بحث این می شود که تاریخ همیشه و همه جا منبع تفکر است و هم پیوسته به معرفت انسانها می افزاید.

 

                                     " تعریف تاریخ "

عده ای از صاحبنظران از جمله استاد مطهری معتقدند که تاریخ را سه گونه می توان تعریف کرد و بعبارت دیگر در حقیقت سه علم با تاریخ رابطه داشته و با هم نزدیک هستند.

1- علم به وقایع و حوادث و نیز اوضاع و احوال انسانها در گذشته در مقابل اوضاع و احوال گذشته ، اوضاع و احوالی که در زمان حال وجود دارد قرار داد. هر وضع و حالتی و هر واقعه و حادثه ای تا به زمان حال یعنی زمانی که درباره آن قضاوت می شود تعلق دارد حادثه و جریان روز است . ثبت اینچنین وقایع و حوادث کار روزنامه ها است . و همینکه زمانش منقضی شد و به گذشته تعلق یافت در حریم تاریخ وارد شده و به تاریخ تعلق دارد . بنابراین علم تاریخ با خصوصیات بالا یعنی علم به وقایع و حوادث سپری شده شامل اوضاع و احوال گذشتگان مانند فتحنامه ، زندگینامه  و سیره های ملل گوناگون می شود .

2- علم به قواعد و سنتهای حاکم بر زندگی های گذشته که از مطالعه و بررسی و تحلیل و وقایع گذشته بدست می آید . آنچه محتوای مسایل تاریخ نقلی را تشکیل می دهد ( یعنی حوادث و وقایع گذشته ) به منزله مبادی و مقدمات این علم بشمار می رود . در حقیقت ان حوادث و وقایع برای تاریخ به معنی دوم در حکم موادی است که دانشمند علوم طبیعی در لابراتوار خود گرد می آورد . مورخ به معنی دوم در پی کشف طبیعت حوادث تاریخی و رابطه علی و معلولی آنها است . تا به یک سلسله ضوابط و قواعد عمومی و قابل تعمیم به همه موارد مشابه دست یابد . این معنی را تاریخ علمی می گویند . در این علم اگر چه حوادث و وقایع به گذشته تعلق دارد ولی قواعد و مسایل استنباط شده اختصاص به گذشته ندارد . و قابل تعمیم به حال و اینده می باشد . این جهت است که تاریخ را بسیار سودمند می گرداند . و ان را بصورت یکی از منابع معرفت و شناخت انسانی در می آورد.

3- فلسفه تاریخ یعنی علم به تحولات و تطورات جامعه ها از مرحله ای به مرحله ی دیگر و قوانین حاکم بر این تطورات و تحولات و به عبارت دیگر علم به شدن جامعه ها و نه علم به بودن جامعه ها . این تعریفی بوده که برای تاریخ بیان شده است . با مباحث فوق نتایج زیر را می توان گرفت . و آن اینکه علم تاریخ در معنی نخست جزئی است یعنی علم به یک سلسله امور شخصی و فردی است. نه علم به قواعد و ضوابط کلی . دوم اینکه تاریخ به این معنی نقلی است نه عقلی سوم اینکه علم به بودن ها است نه علم به شدن ها و چهارم اینکه این علم به گذشته تعلق دارد نه به حاضر ، تاریخ علمی بر خلاف تاریخ نقلی کلی است نه جزئی و عقلی است نه نقلی محض.

                     "تاریخ از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه"

در قرآن کریم آیات بسیاری دیده می شود که انسانها را به مطالعه اقوام و ملل گذشته دعوت می کند و ان را یک منبع مهم برای کسب علم و شناخت معرفی می نماید . از نظر قران تاریخ بشر و تحولات آن بر اساس یک رشته سنتها صورت می پذیرد . عزتها ، ذلتها ، موفقیتها ، شکستها ، خوش بختی ها و بد بختی های تاریخی حسابهای دقیق و منظمی دارد که با شناختن آن حسابها و قانونها می توان تاریخ حاضر را تحت فرمان در اورد . از اینرو مطالعه تاریخ اهمیت فراوان یافته تا جایی که در قران و نهج البلاغه به عنوان منبع تفکر و شناخت در اسلام یاد شده است . حال توجه خوانندگان به چند نمونه از آیات قرآن و نهج البلاغه به عنوان منبع تفکر و شناخت در اسلام یاد شده است . حال توجه خوانندگان به چند نمونه از ایات قرآن و فرازی از نهج البلاغه جلب می گردد.

1- قد خلت من قبلکم سنن فسیروافی الارض فانظر و کیف کان عاقبة المکذبین

یعنی قبل از شما سنتهایی بوقوع پیوسته است پس در زمین گردش کنید و آثار تاریخی گذشتگان را ببینید و در آن کاوش کنید و پایان کار کسانی را که حقایقی را ، ما از طریق وحی به آنها عرضه داشتیم و آنها را دروغ پنداشتند به کجا انجامیده است .

2- امیرالمومنین علی ابن ابی طالب امام عارفان در نهجالبلاغه درباره تاریخ می فرماید : پسرم درست است که من به اندازه همه ی کسانی که پیش از من زیسته اند عمر نکرده ام ، اما در کردار آنها نظر افکنده ام و در اخبارشان تفکر نموده ام و در آثار انها به سیر و سیاحت پرداختم ، تا به آن جا که همانند یکی از آنها شدم بلکه گویا در اثر آنچه از تاریخ آنان به من رسیده با همه انها از اول تا اخر بوده ام .

من قسمت زلال و مصفای زندگی آنان را از بخش کدر و تاریک باز شناختم و سود و زیانش را دانستم . از میان تمام آنها قسمتهای مهم و برگزیده را برایت خلاصه کردم و از بین همه ی انها زیبایش را برایت انتخاب نمودم و مجهولات ان را از تو دور داشتم . این عبارت بخوبی نشان می دهد که مطالعه در تاریخ امری حیاتی و دارای آثار فراوان می باشد.

در خاتمه باید گفت آیات دیگری وجود دارد که مطالعه تاریخ را ضروری می شمارد ولی ما از ذکر آن به دلیل کمی وقت معذوریم.

"منبع و مأخذ"

1- مقدمه ابن خلدون جلد اول ترجمه محمد پروین گنابادی مرکز انتشارات علمی و فرهنگی سال 1362

2- نهج البلاغه دکتر صبحی صالح.

3- فرهنگ عربی به فارسی ترجمه منجد الطلاب ترجمه محمد بندر ریکی ناشر انتشارات اسلامی .

  1-   سوره آل عمران آیه 137.                          2-  نامه 31 نهج البلاغه دکتر صبحی صالح.                                         

این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس  سالهای 1371 و1372 بوده است

                                              

                                                                سید محمد حسین دریاباری