عناصر و ابعاد قابل تصور در تقلید
بسم الله الرحمن الرحیم
عناصر و ابعاد قابل تصور در تقلید
. درس هشتم
بخشی از مباحث مربوط به مسأله "تقلید" در درس هفتم گذشت . اکنون قسمت های دیگری از آن ، در درس حاضر مورد بررسی و کاوش قرار می گیرد . گرو هی از صاحب نظران عقیده دارند تقلید و پیروی از دیگران خود نوعی موانع و آفات شناخت به شمار می رود . این نظریه مطابق و هماهنگ با سخنان ائمه اطهار علیهم السلام می باشد که در قالب احادیث و روایات به دست ما رسیده است . در بیانات گوهر بار پیشوایان دین خود محوری و تکبر ، عمل ننمودن به علم و دانش،
غصب و عصبانیت ، پیروی از هوا و خواهشهای نفسانی ، طمع و آرزوی بلند ، انکار و لجاجت و بالاخره غفلت و تقلید از موانع و آفات شناخت بحساب آمده است . اندیشمندان و متفکران برای شناخت تقلیدی وبه عبارت روشنتر برای خود تقلید دو تعریف ارائه کردند .
تعریف نخست می گوید : تقلید عبارت است از " قبول و پذیرش گفتار شخص دیگری بدون دریافت دلیل " معنی کلام این است که افرادی گفتار شخصی را قبول کرده و می پذیرند و آن را الگوی خویش قرار می دهند بدون ایتکه برای صحت و سقم آن دلیلی خواسته باشند . گروه دیگری برای "تقلید " تعریف دیگری ارائه کرده است . این گروه می گویند : تعریف نخست جامع و فراگیر نیست . به همین علت برای تکمیل تعریف "تقلید " عبارت زیر را پیشنهاد می کنند . تقلید " منعکس ساختن چیزی از برون ذات در درون ذات و پذیرش آن " می باشد. این تعریف شامل هر گونه پدیده های قابل انعکاس می شود چه اینکه از حس . گفتار و قول باشد ، یا اینکه از نوع عقیده ، اندیشه ، اخلاق و کردار عینی و خارجی . بدون شک و تردید هر عمل و فعلی چه تحقیقی و چه تقلیدی شناختی به دنبال خواهد داشت . اما شناخت به دست آمده متفاوت و مختلف است . شناختی که از راه تحقیق باشد دارای اصالت و بنیاد است ولی شناختی که از طرق و راه های تقلید بدست می آید چنین نیست . زیرا شناختی که از راه تحقیق به دست می آید مستقیم و بدون واسطه می باشد اما شناخت حاصله از راه تقلید و پیروی غیر مستقیم و بواسطه اسباب می باشد . بر همین اساس تحقیق بر تقلید . محقق بر مقلد ترجیح و برتری دارد . این برداشت بروشنی در ابیات بلند مولانا جلال الدین بلخی پیدا است .
از محقق تا مقلد فرقها است کاین چو داوود است و آن دیگر صدا است
خلق را تقلیدشان بر باد داد ای دو صد لعنت بر این تقلید باد
خاصه تقلید چونان بی حاصلان کابرو را ریختند از بهر نان .
در ادبیات فوق برخی از انواع تقلید که ریشه اصیل ملتها و فرهنگ تمدن آنان را تضعیف و یا حضور آن را در جامعه کم رنگ کند ، نگوهش و توبیخ شده است . با بیان مولوی می توان این نتیجه را به دست آورد که همه ی انواع تقلید اعتبارشان اصالت نداشته و مبتنی بر اصول و پایه ای است . هر عمل و فعل تقلیدی مرکب از چند عنصر و بعد می باشد . آن ابعاد و عناصر به شرح زیر است.
الف) تقلید کننده : این عنصر عبارت است از انسانی که پدیده ای را از شخص دیگری یافته و برای او مطلوب جلوه کرده است و با تمام وجود در خود منعکس می سازد و آن را بدون هیچ دشواری و چون و چرا می پذیرد . این فرد پذیرنده و دریافت کننده اصطلاحا " مقلد بکسر لام " خوانده می شود . با این بیان مسلم است که گرفتن و پذیرش و یا منعکس ساختن هر چیزی را در خود ؛ بسیط نیستند و هر یک ار آنها دارای انواع و مراتبی می باشند. مانند گرفتن کامل ، گرفتن ناقص ، بعنوان مثال می توان گفت : کسانی وجود دارند که بعدی از امتیاز مطلوب را تقلید می کنند در صورتیکه کسانی را هم می توان یافت ابعاد بیشتری از امتیاز را گرفته و در ذات خویش منعکس می سازند . برخی تصور می کنند که تقلید فقط کار عامیانی است که از هر گونه شناخت محرومند ولی باید دانست که در میان مشاهیر تاریخ ، فلسفه و نیز سایر علوم مقلدان زیادی دیده شده و می شود تا جایی که خود انان اعتراف می کنند که این مطلب یا مطالب را از فلان فیلسوف گرفته ام . البته توافق دو یا چند متفکر و اندیشمند در شناخت م معرفت دلیل قطعی بر تقلید یکی بر دیگری نیست . تصور این نکته آسان است ممکن است که دو انسان نزدیک هم باشند و یا از نظر محیطی با هم فاصله داشته باشند به هر دلیلی مانند هم نظر بدهند این توافق نظر تقلید نامیده نمی شود . بهر حال توافق و توارد افکار و اندیشه تقلید نیست .
ب) تقلید شونده : منظور و مقصود از عنصر دوم انسانی است که پدیده ای از او مطلوب به نظر می رسد و شایسته وابسته شدن به او برای گرفتن و دریافت آن پدیده مطلوب تلقی می گردد و بعبارت روشنتر این شخص سزوار تقلید و پیروی می باشد . این گونه اشخاص اصطلاحا "مقلد بفتح لام " نامیده می شوند .
این گروه از مردم در هر موقعیتی که باشند وضع بسیار حساسی دارند زیرا اینان نشان دهنده واقع و توجیه کننده مغزهای آدمیان هستند به موضوعات مطلوب و می توانند سرنوشت مردم پیرو را برای رسیدن به موضوع مطلوب تعیین کنند . این دسته با چنین ویژگی هایی مورد تقلید قرار می گیرند روایتی که تقلید را مجاز می شمارد ناظر به این است که تقلید شونده واقعیت را کاملا در اختیار دارد و آن را بدون کمترین آلودگی در اختیار تقلید کننده قرار می دهد . شناختی که تقلید شونده بدست می آورد در اختیار تقلید کننده می گذارد باید مستند به چهار دلیل معتبر باشد مشروح این مطلب در جای دیگر خواهد آمد .
ج) اشیاء و پدیده های مطلوب . در توضیح این عنصر باید گفت : شرط اساسی و بنیادی تقلید در هر پدیده و حقیقتی عبارت است از مطلوب جلوه کردن آن پدیده و حقیقت . مطلوب جلوه کردن نیز به دو صورت قابل تصور است . اول اینکه جلوه گری و مطلوبیت مستند به تقلید کننده است . در این قسم چون مطلوبیت مستند به درک و دریافت خود تقلید کننده می باشد تا حدودی دلیل بر فهم و شعور او است که توانسته مطلوبیت پدیده ای را درک و از آن تقلید کند . دوم اینکه مطلوبیت پدیده ی مورد تقلید مستند به خود تقلید کننده نیست حتی خود مطلوبیت آن پدیده را هم از تقلید شونده و یا کس دیگری پذیرفته است . باید قبول کرد که اکثریت افراد هر جامعه را اینگونه مقلدان تشکیل می دهند . در خاتمه باید گفت : پدیده و حقیقت مورد تقلید می تواند گفتار ، کردار ، اندیشه ، اخلاق و غیر اینها باشد .
د) اهداف و انگیزه های تقلید : در توضیح این عنصر باید گفت ، هدفی که از تقلید منظور می گردد به دو قسم تقسیم می شود . اول هدف معقول و منطقی . دوم هدف نامعقول و غیر منطقی . مسلم است که این بعد و عنصر در همه کارهایی که از روی خرد و منطق انجام شود وجود دارد . یعنی تقلید هم یکی از کارهایی فکری و عقلانی است که باید مستند به خرد و منطق باشد که بدون هدف امکان پذیر نمی باشد . و هر کاری که مستند به خرد و منطق نباشد طبعا از چار چوب هدفمندی و منطقی بودن خارج است . از قول ابن سینا نقل شده است که گفت " من قال او سمع بغیر دلیل فلیخرج عن رتبه الانسانیه " یعنی کسی چیزی بگوید یا بشنود بدون ارائه و دریافت دلیل از مدار انسانی بیرون می رود . بهر حال کار انسان باید با دلیل و مستند به واقعیتی باشد نه با امضای دیگران.
ه) اعتبار تقلید : این عنصر براحتی می تواند ارزش . اعتبار و هویت شناخت های تقلیدی رابنمایاند . پیداست آنچه که مطلوب همه ی انسانها ، از هر ملل و نژادی در همه دورانها است ، شناخت اصیل و مستند به حواس و استدلال واقع گرایانه می باشد نه شناخت تقلیدی که در واقع انعکاس ثانوی از واقعیات است . ممکن است برخی از شناخت های حاصله از تقلید نا معقول و غیر منطقی باشد علت آن این است که تقلید بر پایه دلیل و برهان استوار نبوده . بدیهی است که در اینصورت نتیجه ای بهتر از این نباید انتظار داشت . تقلید فاقد برهان در درون انسان با شعور وجود ندارد . وقتی که انسان سراغ شناخت اصیل و ریشه دار می رود کمتر برای یافتن شناختهایی که با واسطه بدست می آید تکاپو می کند . این شعور فطری به انسان می قبولاند که شناخت های بدست آمده از تقلید انعکاس ثانوی از واقعیات است . اگر چه همه تقلید ها هم مستند به دلیل و برهان است . تقلیدی که در قرآن ممنوع گردیده ، هم مستند به دلیل و برهان بوده و آن هم " کهن بودن آراء و اندیشه های پدرانشان " بود . این نکته یعنی " انعکاس ثانوی بودن شناخت های تقلیدی " در ابیات مولوی بخوبی قابل دریافت است که این ابیات قبلا گذشت .
تقلید در فروع دین
اخبار و احادیث رسیده از سوی امامان معصوم (ع) نشان می دهد که تقلید در فروع دین بلامانع و حتی واجب و لازم است . بر همین اساس فقیهان بزرگ در کتب خویش مساله اجتهاد و تقلید را مطرح کرده و پیرامون آن بطور مبسوط و مفصل سخن گفتند . عالمان دین در کتاب ها و رساله های عملیه خویش می نویسند تقلید در فروع دین بر همه واجب و الزامی است مسلمان در احکام غیر ضروری دین یا باید مجتهد باشد که در این صورت می تواند احکام را از روی دلیل چهارگانه بدست آورده و بدان عمل کند . اینچنین شخص نیازی به تقلید ندارد . یا
اینکه اگر مسلمانی مجتهد نبود می تواند محتاط باشد ، راه احتیاط را پیشه می نماید بدین معنی که طوری به وظیفه خود عمل می کند که یقین نماید تکلیف خود را انجام داده است . بعنوان مثال ، عده ای از مجتهدان عملی را حرام می دانند و عده ای دیگر عقیده دارند حرام نیست آن را انجام نمی دهد ، و اگر عملی را برخی واجب و جمعی مستحب می پندارند آن را بجا می آورد ، و اگر هیچ یک از این دو ، یعنی نه مجتهد بود و نه محتاط بر چنین مسلمانی واجب و لازم است که از یک مجتهد جامع الشرایط تقلید کند . هنگامیکه به عنصر پنجم و دوم مراجعه گردد اهمیت و ارزش تقلید در احکام دینی روشن می شود . زیرا اعتبار این بخش از تقلید مستند به گفتار کاملترین انسانهای روی زمین یعنی ائمه اطهار علیهم السلام است . تقلید شونده در بیان و گفتار پیشوایان دین کسانی اند که دریافت های خود ، که مستند به چهار دلیل است را بدون هیچ آلودگی به تقلید کننده می سپارند . در کتابهای معتبر فقهی و روایی حدیثی نقل شده است که بر اساس آن ، امام حسن عسگری (ع) مردمانی که در حوزه دینی تخصص و اطلاعات گسترده در حد فتوا ندارند را به تقلید از علماء فرا خوانده اند . متن حدیث که بخشی از بیانات گهر بار امام یازدهم می باشد به شرح زیر است
و اما من کان من الفقها ء صائنا لنفسه ، حافضا لدینه ، مخالفا علی هواه، مطیعا لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه : یعنی اما از گروه فقها ،کسی که حافظ و نگهبان دین خود از هر گونه آلودگیها بوده باشد خویشتن داری کند و مخالف هوا و هوس باشد و به دنیا و امور آن علاقه نشان ندهد و از امر الهی اطاعت نماید ، بر مردم لازم است که از چنین افرادی تقلید کنند .
علماء و دانشمندان حدیث شناس در اطراف متن و سند حدیث فوق فراوان بحث کرده اند . بحثهای انجام گرفته نتائج آن هر چه که باشد تقلید را مجاز و شرائط مطروحه برای تقلید شونده هم متقن و محکم می باشد تا جایی که علماء این بخش از متن حدیث را در رساله های خویش برای مراجع تقلید و کسانی که می توانند مورد تقلید قرار گیرند عنوان می نمایند . همانگونه که در بحثهای پیشین گذشت تقلید و پیروی تنها از واژه " قلد" نیامده بلکه "تبع" و "اخذ" نیز آمده است .
" منابع"
1- وسائل الشیعه جلد 27 تألیف شیخ حر عاملی ناشر موسسه ال البیت " علیهم السلام ص 131"
2- تحریر الوسیله جلد اول تألیف امام خمینی "ره" ناشر جامعه مدرسین چاپ اول
3- العروة الوثقی تألیف سید محمد کاظم طباطبائی یزدی جلد اول
این درس ها درتهران هیات مکتب التوحید متوسلین به موسی بن جعفر علیهما السلام گفته شده است تاریخ تدریس سالهای 1371 و1372 بوده است
سید محمد حسین دریاباری