حقوق بشر ؛ شمشیرداموکلس
حقوق بشر ؛ شمشیرداموکلس
اشاره 1/11/1364قسمت دوم
در ماده سه اعلامیه حقوق بشر آمده است: هر کس حق زندگی ، آزادی و امنیت شخصی دارد- اصولا این گونه تصور می شود که این ماده در ارتباط با گروه خاصی است. شاید سرد مداران کاخ سفید و کرملین نگاهشان به این ماده نیفتاده و یا برای آنان این ماده ترجمه نشده و یا در اماکن آموزشی ،آن را فرا نگرفته اند و معتقدند که باید آزادی و آسایش انسانها سلب وروز روشن آنان به شب تار تبدیل گردد.
یا اینکه سرد مداران کفر جهانی و مجریان حقوق بشر آزادی افراد را مورد سوء استفاده قرار داده اند .و از هر کسی که غلام حلقه به گوش آنان باشد و بی درنگ فرامین آنان را همچون مبارک ، حسین اردنی و مارکوس به مرحله اجرا در آورند ، حمایت می شود .
بجاست که اشاره ای به عملکرد جنایت پیشه گان نام برده کنیم و ارمغانی که آنان از جانب مجریان حقوق بشر برای مردم شان آورده اند را بازگو نماییم. طبق نوشته ی مقاله ای که اخیراً در یکی از نشریات (کالیفر نیا ) آمریکا به چاپ رسیده است ، مارکوس و همسر وی و چند تن از وابستگان به آنها میلیون ها دلار املاک در ایالت متحده آمریکا خریداری کرده اند . این نشان دهنده این واقعیت است که مارکوس سرنوشتی جز سرنوشت شاه ایران پیش رو ندارد ئ آینده ی خود را پیش بینی می کند .مارکوس که در سال 1965 به ریاست جمهوری فیلیپین رسید، امروز با خود کامگی حکومت میکند و تنها نوآوری هایی که وی از غرب و حامیان حقوق بشر به ارمغان آورده است ، شیوه جدید سرکوب مردم و پایمال کردن حقوق آنها بوده است(4).
ماده 5 (پنج) این اعلامیه فقط و فقط تدوین گردیده !! و تنها برای جلب افکار عمومی مردم و دلگرم نمودن آنان استفاده می شود و در واقع عکس این ماده بهترین حربه برای سر کوب مخالفان آنان محسوب می شود . متن ماده فوق الذکر چنین است : هیچکس را نمی توان شکنجه یا مجازات کرد یا با او رفتاری کرد که ظالمانه یا بر خلاف انسانیت و شئون شرف انسانی باشد.
جای تعجب و شگفت است کسانی خود را مدافع و مجری حقوق مردم می دانند ، که دست و پای آنها آغشته به خون هزاران زن و مرد و کودک و خردسال است و همچنان اندیشه ی مسموم خویش را برای کشتار و خونریزی و ترسیم نقشه های جنایات بیشتر بکار می گیرند و با ساختن پایگاه های گوناگون در اقصی نقاط جهان جنگ وآشوب به پا کرده تا بدین وسیله اختناق و خفقان را در گیتی برای رسیدن به منافع بیشتر، حاکم نمایند ، بنابراین می توان گفت ، بنابه اعتقاد مجریان حقوق بشر در کاخ سفید و کرملین ، به خاک و خون کشیدن مردم افغانستان و با توپ و تانک حمله نمودن به اردوگاه های فلسطینی ها، شکنجه و مجازات ظالمانه محسوب نمی شود .
در ماده 14 ، تبصره یک این اعلامیه آمده است، هر کسی حق دارد در برابر تعقیب ، شکنجه و آزار پناه گاهی جستجو کند . قدرت های بزرگ برای سر پوش گذاردن بر جنایات خویش حکم اعدام را لغو نموده و مرگ تدریجی که همان شکنجه است را پذیرفته اند، تا بدین سبب رئوف و مهربان و مجری حقوق بشر محسوب شوند. اکنون که کاخ نشینان کرملین از مبارزات سر سختانه دلیران مسلمان افغانی به تنگ آمده اند ، نه راه خروج برای ارتش سرخ میسر است، نه ماندن زیرا در هر دو صورت شکست برای ارتش مضمحل سرخ، محسوب می شود – حال ناگزیر به خانه ها و مزارع و مردم بی گناه هجوم می برد . تلفات فراوان شوروی موجب گردید تا مقامات این کشور به تکاپو و جستجو بپردازند و راه حلی برای خروج بیابند .
« راجیو گاندی » می گوید ، شوروی مایل است افغانستان را ترک کند و خبر گزاری فرانسه از (توکیو) گزارش می دهد ،گاندی در توکیو گفت ، شوروی مایل است نیروهای خود را از افغانستان خارج کند و کنفرانس (ژنو) ممکن است زمینه ی مساعدی برای حل مسأله افغانستان بوجود بیاورد – وی اظهار عقیده نمود، شوروی و آمریکا هر دو خواهان حل مسأله ی افغانستان هستند(5).
چرا شوروی به هنگام تجاوز به خاک افغانستان فکری برای بازگشت خویش نکرد ؟ به نظر می رسد ،شوروی و آمریکا در هر کشوری که مداخله کردند از ماده (21) تبصره (3) الهام گرفته اند ، زیرا در بخشی از آن آمده است ،اساس و منشاء قدرت ، حکومت ارادی مردم است ، این اراده باید از طریق برگزاری انتخاباتی ابراز شود . انتخابات باید عمومی و با رعایت مساوات باشد. این دو ابر قدرت در تلاش اند که برای عده ای آزادانه (!) انتخابات عمومی برپا کنند ! تا به نفع آنان گام برداشته و به راحتی بقیه مردم را سرکوب کرده و حقوق بشر را اجرا نمایند. آیا ریگان از اوضاع داخلی آمریکا باخبر نیست ، که چه جنایتی به سیاه پوستان زجر کشیده تحمیل می شود ؟ آیا وی از آفریقای جنوبی اطلاعی ندارد ؟ آیا نفی «آپارتاید» و تبعیض نژادی را در اعلامیه ای که وی خویش را مجری آن می داند مطالعه نکرده است ؟ پر واضح است که مساوات و عدالت در قاموس آنان مفاهیم خویش را از دست داده است. هنگامی که دشمنان انقلاب اسلامی ایران دریافتند که این کشور به هیچ یک از دو بلوک گرایش ندارد ، توطئه ای وسیع علیه رهبران برجسته این انقلاب را آغاز کردند . تا بدین وسیله از حرکت سیل آسای انقلاب اسلامی جلوگیری کرده و آن را از مسیرش منحرف کنند . صدور قطعنامه از سوی سازمان ملل مبنی بر نقض حقوق بشر در ایران آن هم به درخواست فراریان ایرانی و سیاستمداران ورشکسته نه تنها برای سازمان ملل و مجریان حقوق بشر نتیجه بخش نیست ، بلکه سندی است که می تواند اعتبار آن سازمان و مجریان حیوان صفت حقوق بشر را اثبات نماید .
ریشه های این توطئه در حالی انعقاد یافت که کاروان راهیان کربلا از استان های گوناگون کشور رهسپار جبهه های نبرد بوده و بانگ تکبیرشان ، ندای سرنگونی کاخ های ستمگرانه آنان را در آینده نزدیک نوید می دهد . نکته ای که باید در این جا خاطر نشان ساخت ، این است که سازمان ملل ارزش و توان اجرائی لازم را ندارد !! چرا جنایت ریگان آمریکایی در السالوادور، آفریقای جنوبی ، فلسطین اشغالی ، لبنان و چندین کشور محروم دیگر و همچنین اشغال افغانستان بدست جنایت پیشگان شرق را محکوم نمی کند ؟ ولی به درخواست چند انسان فراری و منحرف که جز قتل و جنایت چیزی از خود در اوراق تاریخ بر جای نگذاشته اند ، قطعنامه صدور نموده و حکومت ایران را متهم به نقض حقوق بشر می نماید . آیا سازمان ملل و شورای امنیت و دیگر سازمان های وابسته به آن جنایات این فراریان از وطن را فراموش کرده اند ؟! اطفال معصوم چرا در آغوش مادرانشان در اتوبوس ها به خاکستر تبدیل می شدند ؟ چرا حافظان حقوق بشر برای یکبار جنگ صدام علیه ایران را محکوم نمی نمایند ؟
همانطور که قبلا"یاداور شدیم ، طبق ماده (27) منشور ملل متحد قدرت های بزرگ مجازند عبارت اعلامیه را که سخن از حقوق و آزادی در آن یافت می شود را بلعیده و هم اموال و ذخائر محرومان را ، اکنون ملل مستضعف جهان سوم باید به این مساله واقف باشند که متوسل شدن به مبانی حقوق بشر حنایی است بی رنگ و هرگز ثمر بخش نخواهد بود.
پاورقی ها
(1) ـ مأخذ : فرهنگ سیاسی نمونه ، اثر دکتر محمد مهدی پور کریم
(2) ـ همان مأخذ ـ
(3) ـ قانون اساسی اصل « یازده » و اصل « صد و پنجاه و چهار »
(4) ـ روزنامه اطلاعات شماره 17759
(5) ـ روزنامه اطلاعات شماره 17751
سید محمد حسین دریاباری
چاپ شده در روزنامه اطلاعات مورخ شنبه اول بهمن 1364