تحریف واقعیات درخبرپژواک
تحریف واقعیات درخبرپژواک
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان قم ، نامه ای مورخ 28/9/86 به دفتر نشریه گویه ارسال کرد ،این نامه که با امضای معاونت مطبوعات و تبلیغات ،آقای خامه یار بوده از اینجانب بعنوان مدیر مسوول هفته نامه گویه خواست تا به آن اداره کل مراجعه و در خصوص چاپ مقاله ای تحت عنوان (( نگاهی به حقوق زنان )) در شماره 136 توضیحات لازم را ارایه و دلیل آن را بیان نمایم . اظهارات و مفادنامه نشان می دهد که نامه با ضرب الاجل ،ضرورت حضوروفوریت همراه است . البته وی درهنگام گفتگوبه علل آن اشاره کرده است.همه اینها درخبرپژواک امده است.http://i10.tinypic.com/8fmscxi.jpg
اینجانب در تاریخ مقررکه در نامه قیدگردیده بود، به دفتر کار ایشان مراجعه و در خصوص موضوع مذکور به گفتگو و تبادل نظر پرداخیتم . در این نشست علاوه بر مسوول دفتر وی که مطالب را جهت چاپ در نشریه پژواک آن اداره می نگاشت معاونت فرهنگی مدیر کل هم حضور داشت . بنظر می رسد که ایشان به دلیل روحانی بودن ونیزبعلت کارشناس مجوزصدورکتاب بودن حضورش در جلسه جنبه داوری و قضاوت داشت که با دقت مذاکرات ما را گوش فرا می داد .
این موضوع به گونه ای در رسانه داخلی ارشاد بازتاب یافت که غالب خوانندگان بر این باورند که اخلاق رسانه و تقوای مورد نیاز رسانه ای مراعات نگردید . نکته ای که قبلا معاونت مطبوعات و تبلیغات در خصوص انتشار سرمقاله ای در شماره 127 هفته نامه گویه به مدیر مسوول آن ، تحت عنوان « جایگاه اخلاق رسانه ی » خاطر نشان کرده است . این اسناد در خلال این نوشته از نظر خوانندگان خواهد گذشت . برخی ازکارشناسان ، این گونه تذکر دادن اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ، به مطبوعات را مغایر با قوانین و مقررات ارزیابی و دخالت در امور قوه قضائیه تلقی می کنند . عده ای از رونامه نگاران و دوستانی که متن نشریه پژواک را مطالعه کردند معتقدند این حرکت توجیه عمل غیر قانونی و عجولانه اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی در توقیف ده ماهه گویه است که به دستور مقام قضایی رفع توقیف گردیده است . در نامه آن اداره کل آمده است مقاله مندرج در گویه عفت عمومی را جریحه دار کرده است . آقای خامه یار در توجیه کار خویش نکاتی را یادآور شد که در « پژواک » هم آمده که خلاصه آن این است . از آنجایی که من متصدی مطبوعات و نشریات در اداره کل هستم و از سوی دیگر چون بعنوان عضو هیئت منصفه مطبوعات هم برگزیده شدم جهت دفاع مناسب از مطبوعات می خواهم توجیه و دلیل چاپ آن مقاله را بدانم . اینجانب در خصوص علل چاپ و توجیه مناسب بودن و عدم مغایرت آن متن با عفت عمومی را بشرح زیر به طور مفصل تبیین و تشریح کردم .
1- من در ان جلسه مقاله را حقوقی و فقهی دانستم که چنین نیزهست و دانستن آن مفاهیم هم به عقیده همه علما ازقدیم گرفته تا به امروز واجب و لازم است .
2- مقاله بویژه متن مورد ایراد درصد بیان چند مساله حقوقی است که دانستن پیامد آن برای پسران و دختران تازه ازدواج کرده لازم است .چاپ متن صرفابخاطرتحقق این اهداف ونه چیزدیگری صورت پذیرفته است.http://i1.tinypic.com/7xinfnr.jpg
3- بلحاظ قانونی در متن مورد اشکال هرگز الفاظ و واژه تحریک آمیز که رکیک باشد استخدام نشده است آنچه که قانون منع می کند و عفت عمومی جریحه دار می گردد بکارگیری الفاظ رکیک و بی محتوا است .
4- در آن جلسه گفته شد در رساله ها که از تیراژ بالاتری هم برخوردارند و واژه های تندتر و حتی به فارسی بکار رفته است مانند « وطی کردن » نزدیکی کردن « حشفه » ختنه گاه و مطالبی از این دست .دراین خصوص چه بایدکرد؟.تازه همه اینهابرروی اینترنت هم قرارگرفت .
5- در آن جلسه به استحضار رساندم که با کتب گوناگونی درباره عقد ، زفاف ، رابطه پسر و دختر و ده ها مسایلی از این قبیل نوشته شد چگونه برخورد خواهید کرد؟ در آن جلسه از هزلیات شعرا که کتاب آنان در اختیار است . از نشریات مانند هفته نامه سلامت . برنامه های صدا و سیما و بالاخره کتاب حلیة المتقین و زهرالربیع که اصلاٌ معلوم نیست هدفش چیست ؟ و در اختیار فروشندگان و خریداران است . نام بودم .
6- علاوه بر این در آن جلسه به حضار عرض کردم مقاله حقوقی مزبور در چند شماره هفته نامه گویه در ستون ویژه چاپ شده است و خواننده ویژه دارد . معلوم نیست این مقاله را همه بخوانند به این دلیل که نشریه عمومی است .آیا روزنامه ها که عمومی هستند و مخاطب فرا گیر دارند ، مگر همه ی خوانندگان روزنامه ، از صفحه اول تا پایان آن را می خوانند ؟ . قطعاٌ چنین نیست . خوانندگان جراید انتخاب می کنند و موارد مورد نیاز را مطالعه می کنند. بخصوص اینکه مقاله مورد بحث با چند حدیث عربی و ترجمه آن پی درپی که بیشتر ستون را پر کرده بود آغازشد. متن مورد اشکال و مناقشه در اواخر آن قرار گرفت که به یقین افراد عادی اقدام به خواندن چنین مقاله ای نخواهند کرد .
این چکیده مطالبی بود که در آنجا باستحضار رساندم . چیزی که در نشریه پژواک آمده گفته شد مدیر مسوول نشریه گویه مقاله فوق الذکر را حقوقی ، آموزشی و تخصصی قلمداد کرده است . ای کاش نشریه مذکور اخلاق رسانه ای را رعایت می نمود و چند سطر از مطالب مطرح شده را می نوشت تا به اصطلاح آن دسته از کسانی که تلفنی در خصوص متن فوق تذکر دادند با این مطالب موردگفتگو توجیه می شدند .
در آن جلسه آقای خامه یار گفت : ما بارها در خصوص تبلغ از ابزار وآلات موسیقی هشدار دادیم که احساس کردم این هم مربوط به ماست من به ایشان عرض کردم لااقل فشار بر مطبوعات را کاهش داده و از آنها حمایت کنید تا نویسندگان بتوانند با آرامش و ایجاد ابتکار و خلاقیت به کار خویش تداوم بخشند .ایشان مطلبی را مطرح نمودند که من تصور کردم ممکن است این موضوع مزاح وشوخی باشد ،وآن اینکه این بخش ازمقاله ممکن است شکایت هم در پی داشته باشد پس از چند روز معلوم شد که معاونت دادستان قم اقدام به آن کرده است.درهمان روزموضوع نقدمقاله مطرح گردید گفتم خانمی به محتوای مقاله نقدکرده وماآن راچاپ خواهیم کردنگاه منتقداصلاارتباطی بابرداشت داره کل فرهنگ وارشاداسلامی قم ندارد.نقدفوقالذکرکه ازخانم افسانه زمانی مهرکارشناس روانشناسی بالینی به مسایل حقوقی وفقهی بوددرشماره 137گویه چاپ گردید.ظاهرانامبرده ازاعضای کمیسیون بانوان استانداری قم است. درپایان خاطرنشان می شودموضوع چاپ نقدمقاله صرفابه این دلیل عنوان گردیدکه درنامه اداره کل فرهنگ وارشاداسلامی آمده است ازچاپ ادامه مقاله موردttp://i6.tinypic.com/6obkbgp.jpgبحث خوددداری نمایید.پرسش اساسی برای ماوبسیاری ازروزنامه نگاران ازجناحهای گوناگون این است که چرااداره کل فرهنگ وارشاداسلامی قم باهفته نامه گویه برخوردتندراآغازکرده است ؟بااینکه گویه چه درزمان اصلاحات وچه دردوران دولت نهم درمواجهه بامسایل نگاهی ملایم ُ آرام ومنطقی داشته است .اینگونه برخوردبامطبوعات تقریبادرشهرمقدس قم بی سابقه یاکم سابقه بنظرمی رسد .درمیان مطبوعات کم وبیش نشریاتی هستند که به عناوین گوناگون به جناحهای سیاسی نزدیک هستند .شماری ازاینهابه همین دلیل مواضع تندوتیزداشته ودارند ،وفی الواقع نقش نمایندگی جناح مربوطه راایفامی کنند.دراین خصوص اصلاح طلبان وجناح راست تفاوتی باهم ندارند.ولی حرکات وسکنات نهادحامی مطبوعات موجب شگفتی همه اصحاب مطبوعات حتااصحاب مطبوعات جناح راست نیزگردیده است.اینان کسانی راکه تادیروزمخالف خویش می پنداشتند امروزباانان تقریباهمرازگشته اند وبانشریاتی که گردانندگان ان بلحاظ فکری وقانون گرایی همگون ترمحسوب می شوندبه ستیزبرخواستند.بزبان ساده وگویامی توان گفت بدلیل فقدان تجربه ،ضعف مدیریت وبالاخره عدم کارایی ، وردوشعارمناسب همچنان برزبان جاری است ،اماسوراخ دعامفقودوگم شده است .متن کامل مقاله .{نگاهی به حقوق زنان }درذیل ازنظرخونندگان می گذرد.آن بخش ازمقاله مزبورکه موردمناقشه وایراد اداره کل فرهنگ وارشاداسلامی قم بوده وباارسال نامه ای آن رامغایرباعفت عمومی ارزیابی کرده ، باقلم درشت ورنگ قرمزمعین ومشخص شده است.خونندگان وصاحب نظران می توانند باارسال دیدگاه خویش مارا دراین زمینه یاری دهند .
سید محمد حسین د ریاباری
گفتار اول:
حق الحبس و ارتباط آن با اطاعت زن از شوهر
موارد وجوب اطاعت زن از شوهر
اسماعیل باقریان خوزانی
بد نیست در این مقال به مواردی که شرع مقدس اسلام اطاعت زن از شوهرش را واجب دانسته و بدان امر نموده، پرداخته شود تا معنای اطاعت زن از شوهرش نیز روشن تر گردد.
طبق آن چه که از احادیث و روایات فهمیده می شود، زن باید از همسرش اطاعت نماید و در تمام امور مطیع او باشد به طوری که در سخت ترین شرایط نیز تعدی و تخطی ننموده، خود را ملزم به رعایت حقوق همسرش بداند. در روایت عبدالله بن سنان آمده است:
« عن عبد الله بن سنان، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: ان رجلا من الانصار على عهد رسول الله صلى الله علیه وآله خرج فی بعض حوائجه فعهد إلى امرأته عهدا ان لا تخرج من بیتها حتى یقدم، قال: وان اباها قد مرض فبعثت المرأة إلى رسول الله صلى الله علیه وآله تستأذنه أن تعوده فقال: لا اجلسی فی بیتک واطیعی زوجک قال: فثقل فأرسلت إلیه ثانیا بذلک فقال: اجلسی فی بیتک واطیعی زوجک قال: فمات أبوها فبعثت إلیه إن أبی قد مات فتأمرنی ان اصلی علیه فقال: لا اجلسی فی بیتک واطیعی زوجک قال: فدفن الرجل فبعث إلیها رسول الله صلى الله علیه وآله ان الله قد غفر لک ولابیک بطاعتک لزوجک. »
« عبدالله بن سنان از ابی عبدالله نقل می کند: مردی از انصار در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به جهت حوائجش از خانه خارج شد و با زنش عهدی نمود تا وقتی که برنگشته، از خانه بیرون نرود. پدر زن مریض بود لذا زن کسی را نزد رسول خدا فرستاد تا برای دیدن او از ایشان اذن بگیرند. حضرت فرمودند: بنشین در خانه ات و اطاعت نما همسرت را. پس مجددا نزد ایشان فرستادند و باز پیامبر فرمودند: بنشین در خانه ات و همسرت را اطاعت نما. پس پدرش مرد. نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله فرستادند و از ایشان جهت گزاردن نماز اذن خواستند، حضرت فرمودند: نه ، بنشین در خانه ات و شوهرت را اطاعت نما. آن گاه پس از دفن پدر زن، رسول خدا شخصی را نزد او فرستاده و به ایشان گفتند: به درستی که خداوند تو و پدرت را به جهت اطاعت از همسرت آمرزیده است.»
این روایت کاملاً به بیان ا طاعت زوج از سوی زوجه پرداخته است.
11- اطاعت زوج و عدم عصیان او
یعنی زن نباید از اطاعت شوهرش سرپیچی نماید به طوریکه در روایات از آن به عنوان جهاد یاد شده است .
عده ای از اصحاب، از علی بن ابراهیم علیه السلام نقل نموده اند که ایشان فرمودند
: « جهاد المراة حسن التبعل »
« جهاد زن ، اطاعت نمودن و زینت نمودن برای همسرش می باشد. »
2- عدم دادن صدقه، هبه و نذر مگر به اذن شوهرش:
زن نمی تواند بدون اجازه ی همسرش صدقه بدهد، هبه نماید و یا نذری را ادا نماید، مگر به اذن او حتی اگر در مال خودش باشد؛ یعنی زن نمی تواند بدون اذن شرعی شوهرش در هر آن چه که متعلق به خودش هم می باشد دخل و تصرف نماید.
عبدلله بن سنان از ابی عبدلله نقل می نماید که حضرت فرمودند:
« لیس للمراةِ أمرّ مع زوجها فی عتقٍ و لا صدقةَ و لا تدبیرُ و لا هبةَ و لا نذرُ فی مالِها الا فی زکاةٍ او بر والدیها أو صلة قرابتها. »
3- عدم گرفتن روزه مستحبی بدون اذن شوهر:
از عبارت در حدیث مذکور و روایات دیگر چنین استفاده می شود که زن
نمی تواند بدون اذن شوهرش روزه ی مستحبی بگیرد .
« ... و لا تصوم تطوعاً الا بِاذنه ... »
و روایت عمرو بن جبیر العزرمی از ابی عبدالله علیه السلام گویای این مطلب
می باشد.
4- عدم ممانعت نفس خویش در برابر شوهر
به این که زن، نفس خویش را در هر زمانی، صبح و شب، در اختیار زوجش قرار دهد .
« ... و لا تمنعه نفسها ... » و « ... و تعرض نفسها علیه غدوةً و
عشیة ... »
5- عدم خروج زن از خانه بدون اذن شوهرش:
زن هیچ گاه نمی تواند بدون اجازه ی همسرش از خانه بیرون رود مگر در امور ضروری و واجب و در واقع این عمل از او سلب شده است و ملزم به رعایت آن می باشد.
در روایات چنین آمده که زن نمی تواند حتی بدون اجازه ی شوهرش، برای عیادت پدر و مادرش، نمازگزاردن و تدفین آنان از خانه خارج شود.
چنان چه زن از نهی موجود تخطی نماید، و بدون اذن از خانه خارج شود، ملایکه آسمان و زمین، ملائکه غضب و رحمت تا زمانی که وی به خانه بر گردد، او را لعنت
می کنند.
« ... و ان خرجت بغیرِ اذنِهِ لعنتها ملائکةِ السماءِ و ملائکة الارضِ و ملائکة الغضبِ و ملائکة الرَحمةِ حتی ترجع الی بیتها... »
همچنین خروج بدون اذن، دلیلی است برای عدم وجوب پرداخت نفقه و سقوط آن از گردن زوج.
علی بن ابراهیم به اسنادش از ابی عبدلله علیه السلام نقل می کند که حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرمودند:
« أیما امراة خرجُت من بیتها بغیرِ اذنِ زوجِها فلا نفقة لها حتی ترجع. »
4- طیب نمودن زن، خویش را به بهترین پاک کننده ها، پوشیدن بهترین لباس ها و زینت نمودن به بهترین زینت ها.
« ... و علیها أن تطیبُ بأطیبُ طیبها و تلبسُ احسن ثیابها و تزین بأحسن
زینتها ... »
در کتاب« ارشاد الاذهان » حقوق مرد را چنین بیان می دارد: « تمکین و دوری نمودن و برطرف کردن آن چه موجب نفرت است. »
امام نیز در کتاب« تحریر الوسیله » می فرمایند: « از حق مرد بر زن این است که او را اطاعت کند، معصیت او را ننماید، از خانه اش بدون اذن او بیرون نرود و لو نزد اهل خودش حتی اگر برای عیادت پدر، و یا در عزای او. »
پس طبق این اقوال و احادیث می توان حقوق مرد بر زن را به دو دسته تقسیم نمود که عبارتند از حق خاص و حق عام.
حق خاص که عبارت است از این که زن، نفس خویش را در هر زمانی، صبح و شب، در اختیار زوجش قرار دهد و بدون وجود هیچ مانع شرعی ، ممانعتی به عمل نیاورد.
« ... و لا تمنعه نفسها ... » و « ... و تعرض نفسها علیه غدوةً و
عشیة ... »
و منظور از نفس خویش را در اختیار زوج قرار دادن: وطی کردن زن است و تحقق وطی به آن است که حشفه یا مقدار آن از سوی شخص مقطوع الآله مخفی و پنهان شود و ضابطه آن داخل شدن مقداری از آلت است که موجب غسل می شود، خواه در جلو یا پشت که همین وطی نمودن موجب استقرار کامل مهریه بر عهده زوج می گردد.
حق عام: در واقع همان اطاعت نمودن و فرمانبرداری زن از مرد و رعایت حقوق مرد در تمام امور ( جز در چند مورد که بعداً بدان ها اشاره می شود )، تحقق می یابد که از آن به عنوان تمکین عام یاد می گردد.
مانند http://daryabary.blogfa.com//