ظهور و سقوط احزاب در ایران
قسمت سوم
آنچه که موجب خرسندی اصلاحطلبان شده شعارهای آقای کروبی است که در بیانیههای وی مطرح میشود. و آن عبارت است از حذف انحصار رسانهای، حذف نظارت استصوابی و بالاخره دفاع از حقوق مشروع و مصرح مردم در قانون اساسی. این شعارها اگرچه در آستانه انتخابات موجب افزایش سطح توقعات مردم است و برخی از آن هم از مطالبات قانونی آنان است ولی شماری از آنها هم باید بطور ریشهای و بلحاظ قانونی حل شود. کروبی پس از ناکامی در انتخابات نهم به سراغ حزب، روزنامه و شبکه تلویزیون رفته است به باور ایشان راههای قدیمی در تبلیغ و بیان دیدگاه جوابگو نمیباشد. شبکه ماهوارهای صبا قرار بود شب یلدای 84 پخش برنامههای خود را با مدیریت یکی از کارگردانان سینما آغاز کند. اما با درخواست تفسیر شورای عالی امنیت ملی در دوره علی لاریجانی از شورای نگهبان مواجه شد. شورای نگهبان براساس اصلی 175 قانون اساسی فعالیتهای شبکه کابلی، فیبری، نوری و... را ممنوع و مغایر با این اصل اعلام کرد. این آغاز اولین ناکامی حزب اعتماد ملی به شمار میرود. تحلیلگران معتقدند مرزهای اختلاف، انتلاف، همسویی و عدم همسویی در ایران چندان روشن و بر مبنای علمی نیست. این موضوع را میتوان در یک اتفاق که در حزب اعتماد ملی رخداد فهمید. در خبرها آمده که شخصیتها و جناحهای گوناگون از نامزد حزب اعتماد ملی حمایت کردند. کرباسچی رئیس ستاد انتخابات کروبی شد این در حالی است که کرباسچی دبیرکل حزب کارگزاران و به اصطلاح از تکنوکرات کشور محسوب میشود. تحلیلگران میگویند کرباسچی صرفاً بخاطر ماجرای دادگاه گذشته و عدم حمایت جدی خاتمی از ایشان از خاتمی جدا و به کروبی پیوسته است. محمدعلی ابطحی از مجمع روحانیون و از نزدیکان خاتمی است اما دقیقاً معلوم نیست که وی به چه دلیلی به کروبی ملحق شده است. عباس عبدی که تحلیلگر آزاد و مواضعی روشن دارد ظاهراً ترجیح میدهد از هر جهتی که هاشمی رفسنجانی نفوذ یافته دوری جوید و اما فعالیت خاتمی را در امر اصلاحات کافی نمیداند. رفتار اشخاص نامبرده با مواضع حزبی همخوانی ندارد بلکه سرخوردگی از خاتمی موجب گردید تا به کروبی روی آورند.
این امر نشان میدهد که احزاب در ایران در میان حتی اعضای آنها معنی و مفهوم نیافته است چه رسد به عموم مردم. حزب کارگزاران سازندگی از درون قدرت جوشید زمستان سال 1374 بود که شعور و شعفی بخاطر انتخابات مجلس پنجم جامعه را فرا گرفت در همین حال گروهی تحت عنوان «کارگزاران سازندگی ایران» اعلام موجودیت کرد. در آن هنگام آقای هاشمی رئیس جمهور بود. وی توانست پس از جنگ گامهای مؤثری در ساختن زیرساختهای کشور بردارد. از اینرو او را سردار سازندگی لقب دادند بدون شک او شایسته آن لقب بوده است. از آنجایی که نیروهای حزب مزبور با کابینه ایشان همراه بودند این عنوان را برای حزب خویش برگزیدند قبل از دریافت پروانه فعالیت رسمی با نام «جمعی از کارگزاران سازندگی» استفاده میکردند. در بیانیه اعلام موجودیت این حزب نام شخصیتهایی دیده میشود که سالها سابقه حضور در قدرت را تجربه کردند. افرادی همچون آقازاده، زنگنه، ترکان، غرضی، نجفی، فروزش، مهاجرانی، نوربخش، امراللهی، محمدهاشمی، هاشمی طبا و بالاخره آقای کرباسچی، غلامحسین کرباسچی در آن هنگام بر کرسی شهرداری تهران تکیه زده بود. برخی از صاحبنظران بر این باورند که تشکیل و تأسیس این حزب بیشتر به قصد بسط گسترش و تداوم قدرت بوده است تا فعالیتهای مستقیم حزبی و توسعه و گسترش اندیشه دموکراسی، اکنون کارگزاران سازندگی بصورت یک حزب در حال فعالیت است چیزی که براساس شواهد و قراین انتظار آن نمیرفت. روزنامه اخبار در تاریخ 12/6/75 از قول کرباسچی نوشت: کارگزاران یک گروه سیاسی دارای آییننامه و اساسنامه نیست، بلکه به سبب ضرورتهایی که در مقاطع مختلف انقلاب پیش میآید فعالیت میکنیم. این حزب که از تحصیلکردگان شکل یافت کوشید تا چهرهای علمی به خود داده و ژست علمی کسب نماید به همین منظور به نامی مانند تکنوکرات پناه برد. این حزب بلحاظ سیاسی بیشتر متمایل به اصلاحطلبان بوده و هستند. این گلایه از سوی محمد هاشمی و چهرههای دیگر هم مطرح شده است. نمونه بارز و آشکار آن کرباسچی است که اکنون در کارزار انتخابات به صف اعتماد ملی پیوسته است. حزب مذکور در درون همواره دستخوش تشنج، اختلاف و ناآرامی بوده است. این روند به آغاز تأسیس حزب کارگزاران سازندگی برمیگردد. ماجرا بدین قرار است. غلامحسین کرباسچی که به اصلاحطلبان نزدیک و متمایل به این جناح است، افراد این جناح را در حزب رهبری میکرد. در مقابل محمد هاشمی که منتقد جناح اصلاحطلب است و خود جناح راست حزب مذکور را رهبری مینماید. سبب تداوم این اختلاف شده است. این اختلاف با دبیرکل شدن کرباسچی و رئیس دفتر سیاسی شدن محمد هاشمی اندکی کاهش و یا از سطور مطبوعات حذف شده است.
امّا به دنبال محکوم شدن کرباسچی و دستگیری و زندانی شدن او عملاً حزب کارگزاران منحل گردید. حتی این حزب بعدها به دلیل اختلافات روزنامهاش تعطیل شد و اعلام گردید این تعطیلی به علت مشکلات مالی بوده است، چیزی که احدی آن را نپذیرفته است است. با این اوصاف کارگزاران هم نمیتواند حزبی فراگیر باشد تا بتواند جامعه ایران را با برنامههایش اداره کند.
احزاب و تشکلهای فراوانی هستند که مدعیاند برنامه و توان اداره کشوری چون ایران را دارند بسیاری از آنها در همین دو دهه اخیر شکل گرفتند ولی بدلیل کوچکی و عدم اشتهار آنها از پرداختن به آنها خودداری و به مجال دیگر مولول میکنیم. بنا به گفتهی یکی از نویسندگان همهی احزاب که نباید فعالیت کنند همین که نامشان در خانه احزاب ثبت و ضبط گردید و از مزایایی آن بهرهمند هستند مگر فعالیت کمی محسوب میشود.
از گروهها و تشکلهایی که نمیتوان به سادگی از آن عبور کرد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی است. مجاهدین انقلاب اسلامی از قدمت نسبی برخوردار است و در بیان مسایل و تحلیل آن صراحت لهجه دارد. همین امر چندان مورد تأیید مخالفانش نیست. مضافاً بر این گروه مزبور بسیاری از مسایل را به گونهای تجزیه و تحلیل میکند که اولاً نخبگان بدان توجه نشان داده و به سمت و سوی آن گرایش پیدا میکنند. ثانیاً برداشت این گروه از مسایل جاری کشور و اوضاع جهانی بنحوی است که روحانیت و احزاب متمایل به راست غالباً با آن مخالفاند. در چند سال اخیر دبیرکل حزب اعتماد ملی که خود از اصلاحطلبان است همواره به عناوین مختلف با این دو گروه سیاسی به مخالفت برخواسته است. حزب جبهه مشارکت ایران اسلامی در اساسنامه خویش خود را به اختصار جبهه نامیده است. مرکزیت این جبهه در تهران است. این جبهه میتواند با رعایت اساسنامه نسبت به تشکیل شعب در داخل یا خارج از کشور اقدام کند. این حزب هدف خویش را ایجاد زمینه مناسب برای مشارکت ملت ایران در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی که منجر به دخالت مستقیم آنان در سرنوشت سیاسیشان میگردد به منظور حفظ دستاوردهای انقلاب عظیم اسلامی و تداوم آرمانهای امام خمینی (ره) نامیده است.
جبهه مشارکت هم مانند کارگزاران زمانی پا به عرصه فعالیت گذاشته که با قدرت پیوند خورده بود. پس از شکلگیری این حزب این شائبه و گمانهزنی پدید آمد که مؤسسان و طرفداران حزب مذکور به تداوم قدرت خویش میاندیشند. ناکارآمدی، همگام نبودن شعار با عمل، عدم توجه به شایسته سالاری در دوران قدرت، عدم توجه لایههای میانی و طبقات پایین جامعه، فقدان توانایی دربرآوردن نیازهای مشروع و قانونی مردم. ناتوان بودن در دفاع از نیروهای حامی خویش و بالاخره چیره شدن روابط بر ضوابط. این حزب را زمینگیر و از قدرت کنار زده است. البته نگاه این حزب به مسائل در کاهش قدرت او مؤثر بوده و مؤثرتر از آن جملاتی بود که توسط محافظهکاران علیه آن صورت میگرفت. این حزب بدلیل ناتوانی در کنار آمدن با حاکمیت و اعتراض شدید به شورای نگهبان و دیگر دستگاههای نظارتی اقدام به طرح شعار خروج از حاکمیت را سر داده است. این شعار هرگز به مذاق دیگر احزاب بویژه جناح راست خوش نیامده است. بعید به نظر میرسد جبهه مشارکت ایران اسلامی به این سادگی بتواند با آراء مردم به قدرت دست یابد. حزب مذکور در برنامههای خویش همه چیز را لحاظ کرده و به یک موضوع بسیار بها داده است و آن شعاری است که بر تارک آن حزب نقش بسته است. «ایران برای همهی ایرانیان» این امتیاز بزرگ صرفاً در دو تشکل بطور وضوح ملاحظه میشود. نهضت آزادی و جبهه مشارکت ایران اسلامی. جبهه مذکور در میان جوانان طرفداران بسیاری دارد. همین نیروهای پرخروش حزب فوق را بسیار امیدوار به آینده ایران کرده است. جبهه مشارکت ایران اسلامی در میان روحانیت مخالفان سرسختی دارد.
لازم به ذکر است این جبهه روزنامهای موسوم به مشارکت داشته که تعطیل کردهاند. در حال حاضر هیچ تریبون رسمی در اختیار ندارد. از آنجایی که جبهه مشارکت بلحاظ نحوه تأسیس با کارگزاران شباهت فراوان دارد همین شباهت یعنی زایش و تولد در دامن قدرت سبب شد که ناظران نتوانند برای جبهه مشارکت هم سرنوشتی به غیر از سرنوشت کارگزاران سازندگی و سایر احزاب دولتی تصور نمایند. با این بیان نسبتاً مفصل کارآیی و عدم کارایی، علل سقوط و ظهور احزاب در ایران و پاسخ پرسشهای مطرح شده روشن و آشکار شده است.
سید محمد حسین دریاباری
21/2/1388